یارو که براش مهم بود هنوز نرسیده به خونه اس بده و حال و احوال کنه ... یارو ک چپ و راست میریدیم بهش و باز از رو نمیرفت ... یارو ک تا حرف از تموم کردن میزدیم براش فقط کم مونده بود ک اشکش در بیاد حالا ( هه ) اون از دیروز ک گفتم شاید حرفی نصفه شبی بهش گفتم بهش برخورده و حداقل واسه کم کردن عذاب وجدان خودمم ک شده بهش اس بده و از دلش دربیار اصلا به هیچیش حساب نکرد و جواب نداد !!!!! من ک در مورد این آدم کلا قاطیم و سریع زدم شماره رو ب فاکا دادم ولی امروز خیلی عذاب وجدانم بیشتر شده بود ک واقعا نکنه بلایی چیزی سرش اومده باشه چون خیر سرش مسافر هم بود ...خیلی خییلی جالب شماره ها رو سر هم میکردم با اینکه اصلا اصلا نمیدونستم ممکنه ک شماره خودش باشه ...اصلا هنوزم ک دارم بهش فکر میکنم باورم نمیشه ک تونستم اون شماره ها رو تبدیل کنم به شماره خودش !!! بعد اینکه جواب میده خیلی خود چس کُنک میگه ک همینجوری جواب ندادم :/ منم البته خوب جوابش رو دادم و شرمندش کردم تا قسمتی هم
حالا همه اینا به کنار این شب اس میدمشو کجای دلم بذارم D: خدا رو شکر ک این آدم اصلا نه بودن و نه نبودنش برام مهم نیست و این پیگیری هم ک کردم فقط بخاطر ان بود ک یه عذاب وجدان تخمی داشت روانم رو بهم میزد و اینکه خیلی خیلی برام جالب شده بود ک این همیشه منتظر اس دادن من بود چرا هیچ خبری ازش نیست حالا ک خودم سراغش رو گرفتم !!!! خلاصه خیلی عجیب شده توی این چند وقته ک البته دلیلش رو هم میون حرفاش مطرح کرد ک آقا فرمودند ک " منو سرد کردی " :)))) و همین هم انگار یکی از دلایل بزرگ ایشون هستن :)))) و از اونجایی ک ما اگه با ملیجک دربار هم دوس بشیم ی جوری باید خودشو واسمون بگیره و آخر هم ریده بشه بهمون به همین خاطره این قضایا ....
البته خداییش من بهش حق میدم خارج از مسخره بازی خیلی این 2 هفته آخر باهاش بــــــــــد یعنی بــــــــــد ها باهاش رفتار میکردم و احساس میکردم واقعا دیگه نمیتونم بودنش رو تحمل کنم ...انگار داشتم بخاطر نبودن مشترک مورد نظرم و آزار ندادن خودم بخاطر خیلی از چیزا تحمیل میکردم این آدمی ک اصلا هیچیش به من نمیخورد و بد و بدتر از همه ک دور بود خیلی هم دور بود و این بدتر میکرد داستان رو ...فقط امشب و رفتار عصرش و چند تا چیز دیگه برام جالبه ک اصلا هم ناراحت کننده نیست برام ...
کاش یکی میومد ک بایــــــــد میموند