مثلا عصر کلاس دارم و باید تقریبا 3-4 صفحه تمرین میکردم ولی هیچی به تخمم حساب نکردم و همینجوری الکی نشستم پای این که هیچ صفحه ای رو هم بالا نمیاره والا آسیا تک خیلی بهتر بود درسته پول خون باباشونو از آدم میگرفتن و تند و تند باید میرفتم شارژ میخردیم ولی حداقل راحت میتونستم اینجا باشم ......بیخیــــــــــــال فعلا که اینجا هستیم
قرار بود مثلا بابا لطف کنه و پول بذاره که برم مانتو بردارم ولی اگه تو پولی اینجا دیدی منم دیدم .... هیچ خبری نیست و معلوم نیست که کی بتونم برم و از اون مانتو گر مرا بردار چــــــــــه کنم ب یپولیه دیگه باید به همونم راضی بود ....
دیشب رو تا خود صبح با اون خدابیامرز بودم خوابهای عجیبی کهاصلا دوس دارم با خودم مرورشون کنم فقط اینکه از خدا میخوام دیگه هیییییییییییچوقت به خوابم نیارتش ....نمیدونم اصلا درموردش چی باید نوشت اصلا چیزی نباید نوشت هرچی بیشتر بنویسم بیشتر خودم روعصبی تر و داغونتر میکنم.....یه دورانی ....یه چیزی بود گذشت و رفت برای همیشه ....هیییییییییییییچوقت هم قرار نیست سراغی ازم بگیره.....ولی نمیدونم چرا بافکر کردن بهش همش خودم روآزار میدم
یه جا تو یه وبی نوشته بود اگه هر روز و هر دقیقه فکر کردن بهت دوست داشتن بود آره دوست دارم ولی من نمیخواااااااااااااااام که اینجوری بشه ......
کاش عین یه خواب ازیاد میرفت