اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

صــــــــد و هفـــــت

هی همش خودت رو و گه گاهی هم اونو فحش میدی که دیگه کاری باهاش ندارم ک وقتی براش مهم نیستم که خیلی وقته براش تموم شدم دلیلی نداره ک اینقدر خودم رو بهش بچسبونم ...دلیلی نداره که بخوام اینقدر از خودم و احساسم برای کسی مایه بذارم ک واقعا واقعا براش مهم نیست نه بودنم و نه نبودنم ...پس اگه با همین تنهایی تخمی سر کنم خیلی بهتره ک محبت ازش گدایی کنم ولی آخه چرا این زمان چرا توی این زمان لعنتی امتحانا ک باید ذهنم فوق العاده اروم باشه ولی اصلا نمیتونم که واسه درس خوندن تمرکز کنم اصلا بیزار شدم از همه چی ... تا جزوه رو دستم میگیرم سریع ذهنم میره سمت بدبختی هایی که به تازگی پیدا کردم و بدبختی هایی هم ک سابقا بودن اونا هم همچنان پا برجا هستن و اینجاست ک اصلا رمقی نمیمونه واسه درس خوندن ...تازگی هام ک همش توی عالم خواب به سر میبرم 

وضعیت خوبی نیست و جز خودم هم هیچکس نمیتونه ک بهم کمک کنه ...فقط خودم هستم ک میتونم خودم رو جمع و جور کنم و این چند وقته رو بخونم اونم فقط واسه اینکه تعداد مشروطی ها باعث بی آبرویی و آبروریزی نشه ...به نیروی فوق آرامش بخش احتیاج دارم به اینکه اونقدر ذهنم و روانم از این انرژی سرشار بشه ک بتونم بدون هیچ دغدغه ای تموم کنم امتحانام رو و حتی ا این انرژی واسه روزهای بعد امتحانمم ذخیره کنم ...

تمام مهر و آبان و آذر نبودنش نه درسی بود و نه استرس امتحانی خودش هم نبود ....حالا که باید ذهنم از همه ی آدمها رها بشه و به چیزی فکر نکنم اینجوری الکی الکی درگیر شدم ...مطمئنم حتی اگه از افکارم با خبر بشه اول خوب خوب مسخرم میکنه بعد میگه باید کاری کنی ک منو فراموش کنی دقیقا همون چیزی ک وقتی توی راه برگشت خونه از مشهد بودیم به دوسی گفته بود ( اگه دوست خوبی هستی سعی کن منو فراموش کنه ) بعدها بهش گفتم ک این حرفت خیلی داغونم کرده چیزی هم نداشت ک برای دفاع خودش بگه چون واقعا یان حرفش خیلی کوبنده بود ...ولی وقتی به این برگشتنش فکر میکنم میگم خوب اگه من اونشب توی اتبوس کس خول نمیشدم و اشک و آه راه ننداخته بودم و دوسی اون چیزا رو بهش نمیگفت اونم بعدها هیییییچ وقت اس نمیداد ...

پس این همیشه خودم بودم که رفتم سمتش ...از همون دقیقه اول تا به همین ساعت ها پیش ...یعنی خودمم باید تمومش کنم