دیروز خوب بود هوا در حدی که بعد اینکه هر کی نخود نخود شد به سارا اس دادم که دارم میام پیشت که بریم بیرون یکم باهام باشیم و خلاصه عالیییییییییی بود هوا ...ولی امروز از همون لحظه ای که پامو از خونه گذاشتم بارون با نم نم شروع شد ....از دیشبش خیلی ب امروز فکر میکردم که آخرین تفریح 92 با دوستای چند ساله حتما خیلی خوش میگذره از سر صبح از شهر میزنم بیرون و خوش میگذرونیم تا عصر بشه و دوباره نخود نخود شیم ....ولی ی غمی هم میومد تو دلم ک بعدش ولی چیییی؟ دیگه همش تنهایی و تنهایی ...اونجورایی ک تصور میکردیم بخاطر داغونی وحشتناک هوا ک حتی به برف هم رسید o_O نتونستیم با هم خوش بگذرونیم و تموم مدت تفریحمون رو توی چادر مسافرتی گذروندیم و حتی زودتر از وقتی هم ک تعیین کرده بودیم برگشتیم ولی همین ک نهار رو با هم کباب خوردیم همین ک قلیونم ی بار کام داد و بعدش خیلی خرکی شکست و دوباره مونی و صنما مجبور شدن برن شیشو بخرن چون خودشون زده بودن شکسته بودن و دوباره قلیون و پاسور بازی و دوباره مثل همیشه باخت من :| ولی وقتی فکر میکنم میبینم خوش گذشت با اینکه تمامممممممم مت رو بارون به شدت باز بودن دوش رو سرمون میبارید و مام دور همون پیک نیکی جمع شده بودیم خودمون رو گرم میکردیم و تا سریع برگشتم خونه شروع کردم به دیدن عکسامون ....
آخرین روزای سال 92 ی جوری عین خیلی از روزها داره با دلتنگی میگذره اونقدر ک بعضی وقتا بیقرار میشم ولی وقتی میبینم واقعا خیلی خیلی بی ارزش تر ک نمیدونم ولی خب با کاراش کاملا مشخص میکنه ک برام مهم نیست بودن و نبودن ایناس ک بیشتر بیقرارم میکنه ....نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم ک پروفایلش رو نگاه نکنم و وقتی عکسای مختلفشو و کامنت ها و کلی چیزای دیگه میبینم میگم این دیگه آخرین باری بود ک تو دلم آرزوی داشتنش رو کردم ولی همین ک چند ساعت ازش ک نه چند دقیقه حتی ازش میگذره دوباره دلم رام میشه رو التماس ها شروع میشه دوباره ....اینکه پیشش کاملا رسوام و میدونه ک چقــــــــــــدر دوسش دارم اینه ک خیلی بده این خیلی بده ک وقتی بیقرارش میشم اونم نمیدونم به چه علت وقتی برمیگردم خونه و ی بهونه الکی هم واسه خودم هم واسه اون جور میکنم ک حالش رو بپرسم و همین ک میفهمم خوبه دلم آروم میگیره با اینکه دیگه اصلا محلم نمیده با اینکه بازم به خودم میگم ک دیگه هیچوقت سراغش نمیرم ولییییی
ایناس ک اذیتم میکنه ...هنوز معلوم نشده آیا سر این کاره موندنی میشم یا نه هیچی هیچی معلوم نیست خیلی کسخولانه بهش میگم ک دارم سر کار میرم و فقط آبروی خودم رو عملا با این کار بردم چون حتی 1 هفته هم نتونستم سر داغون کننده بمونم و آبروم رفت دیگه ک چه بی اراده ای هستم من :/ درآمد خوب همیشه نشونه این نیست ک باید بدویی برای هر کاری واقعا داشتم روز ب روز اونجا داغون میشدم
مثل پارسال توی هفته آینده باید ی پست بذارم واسه جمع آوری سال 92 با اینکه زیاد زیاد هم خوش آیند نبود برام این سال اما باز هم شکر :)