اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

54

امروز که ولد زهرا بود با اینکه خب تو تولد من خیلی کارا کرد و خیلی بالا و پایین کرد واسه ی تولدم ولی امروز من هیچ کاری واسش انجام ندادم .....دلیل اصلیشم نداشتن پول بود بعدشم نداشتن یبه شدت حوصله .....یعنی یه اپسیلون انگیزه و حوصله و تحریک توی وجودم نیست ....

عین یه موجود بی مصرف کپک زده فقط ولو شدم رو زمین جلوی این صفحه ی سفید .....اونا هم با خاله رفتن بیرون ....به منم اصرار کردن که باهاشون برم ولی چون نه هم تیپ اونا هستم و نه بیشتــــــــــر حوصلشو دارم که با اونا بیرون برم تو خونه تنها موندم ...بابا اومد باز یکم روضه خوند و منم از اون لبخندای زورکی کوفتی زدم و اومدم بالا .....

الانم هنوز برنگشتن و تنها موندم ....کاش حداقل کسی این طرفا نبود تا میتونستم برم واسه خودم یه نخ سیگار بکشم و به عادت همیشگی رو راپله بشینم به سیگار کشیدم ولی چون بابا همین اطرافه و دیگه شب هم شده نمیشه که نمیشه ......

راستی که ای پست با پست قبل چقـــــــــدر فرق داره .....

کاش هییییییییییچوقت نمیرفتم از جلوی ارگ رد بشم ....کاش همون سر کوچه آموزشگاه ماشین میگرفتم و نمیدیدمش تا الان اینجوری منزوی ترم نمیکرد ....نمیدونم وقتی اسممو صدا کرد کار خوبی کردک که برنگشتم یا نه .....نمیدونم اصلا اگه میخواستم یه کوچلو سرمو  طرفش برمیگردوندم چی میشد .....چی میگفت ...یا من چی میگفتم .....

اینا دردهاییه که 2 روزه دامن گیرم شد و با اهنگ شادمهر سنگین و سنگین تر هم میشم ..... 

فک کنم برگشتن.....

خدایا دلیل و حکمتت رو بهم بگـــــــــــــو .....

50

با اینکه چند تا قرص بالا  انداختم که باید تا الان گیج خوابم میکردن و عین یه خرس میفتادم و میخوابیدم ولی اونقدر این طرف و اونطف کردم و هییییییی غلت خوردم ولی خوابم نبرد ...

تو فکر ایننم که برم بلگفا رو باز کنم و یه وب مینیمال واسه خودم .....مثل همیشه فقط خوده خودم درست کنم و اونجا شروع کنم به مینیمال نویسی ....

از وقتی زندگی فاک فاکیم ...فاکی فاکی تـــــــــــر شده دیگه دست و دلم به روزانه نویسی نمیره ... یعنی راستش با خودم فکر میکنم بعد میبینم آخه باید از چی نوشت ...ولی خب چون نوشتن و وبلاگ داری شده جزئی از خودم شاید این کارو کردم ....

نمیـــــــدونم ....فعلا موندم .....دوس داشتم الان خوابم میبرد و تا خوده لنگ ظهر بیدار هم نمیشدم حالا خوبه اون دارو خرانه هرو خوردم و اینجوری بیخوابی زده به سرم ...............

شایدم به خاطر خواب سرظهر و اون کابوسای لعنتی باشه ....هــــــــــر چی هست داغون کنندس