اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

صــــــــــد و ســــــــــــی

آرشیو آبان نداره چون زندگیم دیگه هیچی نداره ک بخوام ازش بگم نه لذتی نه تغییری نه کاری نه درسی هیچیییییییییی نداره ک بخوام بگم و به ی روزمرگی فوق العاده رسیدم و روزی توی توییتر خوندم ک روزی ک به روز مرگی برسی از اون روز مردی نه روزی ک جسدت رو زیر خاک دفن کردن ....من جدا احساسی از زندگی ندارم دیگه فقط دارم ادامه میدم فقط دارم نفس میکشم درسته کارای آدمای زنده رو انجام میدم ...میخورم دسشویی میرم حموم میرم راه میرم ولی به شدت میتونم بگم روحم مرده و جسمم جا مونه تو این دنیا البته هنوز به حدی نرسیدم ک خدا رو از یاد ببرم درسته ک دنیا کونشو کرده به من و هیییییچ اتفاق خوش آیندی توی روزها اتفاق نمیفته ولی نباید امید رو از دست داد چون اون وقت ممکنه جسمم بخواد تموم کنه این داستان زندگی رو " خودکشی " ازش بدم میاد 

کارم رو به کلی از دست دادم و باباهه بعد فک کنم 3 ماه شنبه میره ک مدارکم رو پس بگیره و اون چندر غاز پولم ازش بگیره وقتی حتی به اسفند و بهمن فکر میکنم به اینکه میبینم اونقدر پشت سر گند زدم و اونقدر با دروغ زندگیم رو به جلو بردم ک تمام پل های پیش روم هم خراب کردم حتی 

" نمیدونم " چقدر همیشه از این کلمه بدم میومد نـــــــــــه ؟؟؟

پناه بر خدا :*