اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

اینـجـــآ دردهایــم را فریــــــاد میزنــم

خــــــآک بــــر ســـــراטּ

حرفای امشبم ک مال شب دوم قدره دیگه از لحاظ خواهش و التماس نیست از لحاظ دو کلوم حرف منطقیه ک درون منه

از وقتی ک یادم میاد دقیقا از وقتی ک به یاد میارم خودم رو درگیر شهوت بودم حتی وقتی ی دختر کوچولو بودم ک درک درستی از شهوت و ارضا شدن نداشت ولی دوست داشت به اون حس خوبه برسه سالیان ساله حتی با عذاب وجدانی ک بعدش گرفتارش میشم ولی بازم خودارضایی میکنم بعضی وقتا خیلی خودم و سرزنش میکنم جوری ک عذاب وجدان باعث میشه ی روز کامل زو افسرده باشم. خیلی درد کشیدم در کنارش ولی ترکش هم نکردم حتی یادمه ماه ها ازش دست کشیدم ولی بازم ترکش نکردم و هنوز ک هنوزه از این موضوع ناراحتم ک عین الان حسی ک بیاد سراغم بیاد ارضت بشه و تا وقتی ارضا نشم فکرش و حسش ار ذهنم نمیره خدایا نمیدونم چرا اینجوری ام چرا حتی الان ک دارم مینویسم ذهنم از ارضا شدن جدا نمیشه خدایا باور کن من در برابر شهوت ضعیف تر و ناچیز تر از این حرفام خواهش میکنم ی چاره ای برام قرار بده خواهش میکنم از ته ته ته وجودم ک یکی رو بیار تو زندگیم ک بتونم دوسش داشته باشم و باهاش ارضا بشم خواهش میکنم دیگه نذار به این گناه ادامه بدم و ی راه درست براش قرار بده خدایا خودمم خسته ام 

کمکم کن